یا اباعبدالله...

جز مهر انتظار زخوبان نمی رود...

۷ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

کاش باور کنیم تو میدون جنگیم!

کاش باور کنیم تومیدون جنگیم! جنگ نرم! ما داریم کشته میدیم ولى هنوز باور نکردیم.
به دور و برتون نگاه کنید؟ چند نفر از بچه ها جدا شدن و گیر رسانه ها افتادن و از دست رفتن؟ تو دوستان، خانواده، فامیل؟ حتى تو مجموعه خودمون! داریم بچه هارو از دست میدیم و هیچ کاری هم نمی کنیم.
ببینید چقدر جذب کم شده، 2-3 سال پیش امیدم به هدایت افراد بیشتر بود ولى الآن احساس میکنم دیگه خیلى سخت شده.
خودمونم زخمى این جنگ نرم هستیم. اگر حواسمون نباشه و پامون بلغزه...
جالبه، دقت کردین؟ کشته های جنگ نرم شهید نمیشن، نفله میشن!!! هرکسی که گلوله فرهنگی دشمن بهش بخوره، نفله میشه، بی هویت میشه!
آقا تو مسئله تهاجم فرهنگى میفرمودن من دارم میبینم، چه کنم عده اى نمى بینند! و ما بى خیالیم و اصلا اهمیت نمیدیم، به کالاهاى خارجى، کالاهاى صهیونیستى، ابزارهاى جاسوسى، و ده ها مسئله دیگه که وقتى کسى میشنوه این حرفارو از ما فکر میکنن افراطى هستیم و نمی فهمیم و سرمون نمیشه و....
میگیم پپسی، کوکا کولا  نمی خوریم، پوزخند می زنن! میگیم نمی خوایم وسایل هامون مارک صهیونیستی داشته باشه، میگن ای بابا، شما هم شورشو درآوردین!
میگیم از این ابزارهای جاسوسی استفاده نکنید، چه نیازی به گوشی های آن چنانی دارید، چرا امنیت اطلاعات خودتون و کشورتون رو به همین راحتی در اختیار سرورهای امنیتی خارجی قرار میدین، حالا خوباشون میگن داریم با این وسیله ها بر ضد خودشون کار می کنیم (که جای تأمله، چون بازی تو زمین دشمنه) بقیه هم که اصلا باور ندارن، میگن اطلاعات منو می خوان چیکار؟ اصلا اینا چقدر مگه جا دارن که این همه اطلاعات ذخیره کنن؟... چی بگم بهشون که بازی خورده اند و خبر ندارن...
امروز فکر می کردم آیا ما تو اون دنیا جواب گو خواهیم بود؟ یا اصلا اون دنیا ازمون می پرسن چرا فلان گوشی رو خریدی؟ جرا فلان نرم افزارو نصب کردی؟ چرا فلان محصول رو استفاده کردی؟
به نظرتون می پرسن؟؟؟؟

..................................
دل نوشت 1
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
سید

وهابیت، پایانی بر یک آغاز؟ یا آغازی بر یک پایان؟(از استاد جهانگیری)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید

اصل زندگی همان علاقه‌هایی است که به دست نیاورده‌ای

اصل ماجرا در جریان مدیریت علاقه‌های خود، آن‌جایی است که شما می‌خواهی با برخی از علاقه‌های خودت مخالفت کنی. و الا آن جایی که انسان می‌خواهد با علاقه‌های خودش موافقت کند که هنر نکرده و اتفاق خاصی نیفتاده است.
اصل زندگی آن چیزهایی که به‌دست آمده‌اند نیست، اصل زندگی همان علاقه‌هایی است که به دست نیاورده‌ای یا علاقه‌هایی که می‌خواهی با آنها مخالفت کنی.
اصل زندگی در آن بخش تلخ ماجراست.
به همین دلیل گفتیم که «نخ تسبیح همۀ فضائل، مخالفت کردن با هوای نفس است» امیراالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «نظام دین، مخالفت با هوای نفس است؛ نِظَامُ‏ الدِّینِ‏ مُخَالَفَةُ الْهَوَى‏»(غررالحکم/ص721)

حاج آقا پناهیان
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید

فطرت؛ ترازوی تشخیص حق از باطل

پیغمبر اکرم (ص) فرمود: شما ترازو دارید، نهان و نهاد شما یک ترازوی خوبی است؛این یک تشبیهی است بین فطرت و طبیعت. فرمود: شما دستگاه گوارشتان، این معده‌هایتان، این روده‌هایتان خالی است. وقتی غذا خوردید، پر می شود. امّا این معده، این روده آیا مثل دبّه خالی است که حرفی برای گفتن نداشته باشد یا یک ترازوی خوبی است ؟! 
الآن شما در این دبّه، وقتی خالی است؛ عسل بریزی، جا دارد. سم بریزی، جا دارد. دبّه اعتراض نمی کند که این سمّ است! چون دبّه حرفی برای گفتن ندارد.  شما اگردر یک تُنگ آب، چه بلوری، چه غیر بلوری؛ آب آلوده بریزی، قبول می کند. آب زلال بریزی، قبول می کند. چون این تُنگ، تُنگ است؛ نه ترازو، نه آزمایشگاه! هر چه به آن دادید، قبول می کند. 
اما آیا این معده و روده ما هم همین طور است؟ هر غذائی به آن بدهیم، قبول می‌کند؛ یا اگر آن غذا سالم و صحیح باشد، جذب می‌کند. اگر مسموم باشد، بالا می‌آورد؟! بالا می آورد یعنی چه ؟ چرا آدم غذای آلوده را، مسموم را که خورد، بالا می آورد؛ تهوّع به او دست می دهد ؟ یعنی این دستگاه حرفی برای گفتن دارد. می‌گوید: من جای این‌ها نیستم. من که دبّه نیستم، هر چه خواستی در آن بریزی! این بالا آوردن، یعنی حرف زدن. یعنی من این را قبول ندارم. اماچه کسی این روده و معده را آفرید؟ ذات أقدس إله آفرید. این را با زبان و با منطق آفرید که اگر چیزی را قبول نداری، پس بزن. این هم پس می زند. این مال روده ما، معده ما، طبیعت ما، مربوط به خورد و خوراک ما. 
در فطرت ما هم یک چنین ترازویی هست؛ منت‌ها قوی تر، دقیق‌تر و حساس تر! این را وجود مبارک پیغمبر فرمود.بالأخره بعضی چیزهاست که معلوم است خوب است، بعضی چیزهاست، معلوم است بد است. این دیگر احتیاج به فکر ندارد؛ این جزء بدیهیّات است. غارت کردن، تجاوز کردن، سوخت و سوز مال مردم، تعدّی؛ این‌ها یک چیز بیّن الغَیّ است. بعضی از چیز‌ها که محصول کسب آدم است، کسب حلال است؛ این‌ها بیّن الرّشد است. امّا براساس: قِفْ عِندَ الشُّبَهات (1)، یک مشکوکاتی هم داریم! کارهای مشکوک، حرف های مشکوک، رأی های مشکوک، آراء مشکوک است! این که فرمودند‌: إنَّمَا الاُمُورْ ثَلاثَه؛ بَیّنٌ الرُشدٌ، بَیّنٌ الغَیٌّ، شُبَهاتٌ بِینَ ذلِکْ‎ (2). شبهات هم هست.
فطرت، ترازوی تشخیص حق از باطل
ما این شبهات را گاهی از دیگری سئوال می‌کنیم که این کار حلال است یا حرام، بد است یا نه، خوب است یا نه، عاقبتش خوب است یا نه؛ این یک راه خوبی است، مشورت راه خوبی است، سئوال راه خوبی است. امّا یک ترازوئی هم در درون ما هست! فرمود: خدای سبحان فطرت شما را، درون شما را مثل دبّه خالی قرار نداد. که هر فکری، هر عقیده ای، هر خُلقی به آن بدهی، جا بدهد! بلکه کارهای بد، عقائد بد، نیّت های بد، اخلاق بد را اگر تحویلش بدهی، پس می زند. این ترازو را به هم نزن!! 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید

امر به معروف با چشـــم ها


مثل هر روز خسته از دانشگاه بر می گشتم و توی پیاده روی شلوغی که سوسوی چراغ های تبلیغاتی مغازه هاش چشم عابر ها رو خیره می کرد با سلابت و سر بلند بدون توجه به افرادی که از کنارم رد می شدند به سمت خونه می رفتم که یکدفعه پیاده روی شلوغ در نقطه ای کچل شد و حس ششمم بهم گفت یکی داره نگاهت می کنه. چشام رو چرخوندم و نگاهم گره خورد به نگاه دختر خانمی که حسابی بزک کرده بود و حجاب مناسبی نداشت و روسریش رو شل کرده بود و دنبال نگاهی می گشت که نگاهش کنه.
نمیدونم چی شد یاد حدیث پیامبر(ص) افتادم که فرمودند: «اگر کسی برسد به ناموس مردمی که در کوچه رد می شود به حرمت حرف خداچشمش را زمین بگذارد، خداوند به آنچه در کره ی زمین خلق کرده است،به ملائک می گوید برایش ثواب بنویسند» افتادم و چشمام رو ازش برداشتم و خیره کردم به سنگ فرش پیاده رو. به چند قدمی دختر بدحجاب که رسیدم و دوباره چشمام رو بالا گرفتم و چشمام رو به نقطه ای دور خیره کردم ولی با گوشه چشمام حواسم بهش بود که متوجه شدم تند تند داره موهاش رو میده عقب و روسریش رو سفت می کنه...
فهمیدم ناخواسته با حفظ نگاهم باعث شده بودم اون دختر بد حجاب متوجه اشتباهش بشه و حجابش رو درست کنه. امر به معروف حتماً نباید زبانی باشه بلکه با اعمال و رفتارمون هم میتونیم امر به معروف کنیم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید

چه زمانی بخوابیم؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید

تهدیدی برای خانواده ها/ سرگرمی این روزهای دختران و زنان جوان

چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!

شما قبلا به این مطبه گزارش سرویس کشکول جام نیوز؛ «پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد.

وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.

وسط جلسه نشسته است و تند و تند از حرف های رییس نت برمی دارد تا چیزی از قلم نیفتد. یکهو صدای آشنایی از گوشی بلند می شود که نشان می دهد بچه از خواب بیدار شده. وقتی این بچه از خواب بیدار می شود خودش را کثیف کرده و طبیعتا گرسنه است. زمان در اینجا حیاتی ست. باید هر چه زودتر به «پو» برسی تا وضعش خراب تر از این که هست نشود.
کار را رها می کند و دو سه دقیقه ای به رتق و فتق امور این بچه ی مجازی می پردازد و دوباره برمی گردد سرکار!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید